معنی بازیگر زن فیلم دلشدگان

لغت نامه دهخدا

دلشدگان

دلشدگان. [دِ ش ُ دَ / دِ] (ن مف مرکب) ج ِدلشده. مردم پریشان و مضطرب: بر کران آب فرود آمدیم بی ترتیب چون دلشدگان. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 634). || عاشقان. شیفتگان:
از اشک دلشدگان گوهرنثار زمین
وز آه سوختگان عنبربخار هوا.
خاقانی.
آنکه از سنبل او غالیه تابی دارد
باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد.
حافظ.
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد.
حافظ.
بس تجربه کردیم درین دیر مکافات
با دلشدگان هرکه در افتاد برافتاد.
خواجه ٔ شیراز (از آنندراج).
رجوع به دلشده شود.

واژه پیشنهادی

موسیقی فیلم دلشدگان

حسین علیزاده، محمّدرضا شجریان


نویسنده فیلم دلشدگان

علی حاتمی


فیلمبردار فیلم دلشدگان

محمود کلاری

معادل ابجد

بازیگر زن فیلم دلشدگان

866

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری